امدن خاله از تهران
پنج شنبه ی گذشته خاله زهرابا یاسمن و حمید و عمو بهرام اومدن خونمون نازی خیلی خوشحال بود جمعه صبح خواستیم بریم گردش که نشد رفت ت ت تا شب شب همه با هم رفتیم سفره خانه سنتی جای شما خالی کشک بادمجون و دیزی خوردیم خیلی خوشمزه بود ولی نازنین چون از ظهرش پرخوری کرده بود معدش درد میکرد و نتونست چیزی بخوره اینقد که وقتی برگشتیم تو ماشین حالش بد شدوهرچی خورده بودو بالا اورد فرداشم چون دل درد داشت نرفت مدرسه الهی قربونت بشم که بهت خوش نگذشت ایشالله بعدا هرجا بری بهت خیلی خوش بگذره عزیز دلم راستی نیلوفرم خیلی شیطونی میکرد و میخواست سفره رو بریزه بهم وایییییییییییییییییی ...
نویسنده :
خاله لیلا
20:40